به گزارش راهبرد معاصر؛ حضور اخیر وزیر خارجه چین در تهران و وضع قرارداد استراتژیک و عمیق 25 سال ه میان پکن و تهران را می توان مهمترین رخداد ماه های اخیر منطقه قلمداد نمود، قراردادی که پس از مدت ها رایزنی میان دو شریک آسیایی، سرانجام و پس از حضور وانگ یی در تهران جنبه ی عینیت به خود گرفت. وضع قرارداد فوق الذکر در خلال روزهای اخیر با شدت و حدّت هر چه تمام تر از سوی رسانه های منطقه ای و بین المللی مورد پوشش قرار گرفت. در حالی که اغلب رسانه های داخلی به استقبال توافق یاد شده شتافته اند، رسانه های بین المللی با نگرانی هر چه تمامتر به این مسئله نگریسته و آن را نمادی از تحول قوا در منطقه قلمداد نموده اند. رسانه های فارسی زبان بیگانه نیز آنچنان که قابل تصور بود، با سیاه نمایی هر چه تماتر، قرارداد یاد شده را با توافقات استعمارگرایانه و تحمیلی قرن های نوزدهم و بیستم نظیر ترکمنچای و گلستان مقایسه نموده و آن را مصداق وطن فروشی قلمداد نموده اند.
اظهارات کوتاه اخیر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به خبرنگاری مبنی بر اینکه سالهاست که با نگرانی نسبت به این مسئله می نگریسته، بیش از اندازه مورد توجه اغلب رسانه ها قرار گرفته است. سوال اصلی در این باره آن است، که چیزی موجب نگرانی فزاینده آمریکا در این باره شده است. در این نوشتار بر آنیم تا به شکلی گذرا، به نگرانی های اصلی واشنگتن در این باره بپردازیم.
شکست توامان سیاستِ مهار تهران و پکن
از جمهوری خلق چین به عنوان مهمترین رقیب اقتصادی آمریکا در جهان نام برده می شود، کشوی که با سرعت هر چه تمامتر به پیشرفت اقتصادی خویش ادامه داده و به باور ناظرین بین المللی، در خلال یک دهه پیش رو، گوی سبقت را از آمریکا خواهد ربود. نگرانی فزاینده آمریکا در این باره موجب شده که واشنگتن با توسل به حربه های متعدد در پی مهار چین برآید. از تاسیس کمربند متشکل از کشورهای همسو با آمریکا در همسایگی چین تا انگشت نهادن بر مسئله حقوق ایغورها در سینگ کیانگ و حمایت صریح از جدایی طلبان تبتی تنها بخشی از راهبرد آمریکا در این مسیر بوده است.
جمهوری اسلامی ایران و ایدئولوژی انقلابی اش نیز در طول چهار دهه اخیر همچون خاری در چشم واشنگتن بوده و بسان بزرگترین مانع تحقق اهداف آمریکا در منطقه قلمداد شده است. قدرت روز افزون تهران و افزایش دامنه نفوذ آن تا شرق مدیترانه و باب المندب موجب شده تا آمریکا با توسل به اهرم های اقتصادی، شدیدترین تحریم های بین المللی را علیه تهران وضع نماید، تا بلکه زمینه به زانو درآمدن ایران را فراهم آورد.
با وجود تشدید فشارها بر علیه تهران و پکن، طرفین بر موضع صریح خویش پای فشرده اند. افزایش خرید نفت از ایران تحت عناوین مختلف از سوی چین، نمونه ی بارزی در این راستا قلمداد می شود. اکنون و با تحکیم مناسبات عمیق فی مابین، عملا میخ محکمی بر تابوت سیاستِ مهار آمریکا کوفته شده و ناکامی آن بیش از پیش قابل مشاهده است.
دگرگونی موازنه قوا در غرب آسیا
برآورد تحولات سیاسی، امنیتی و اقتصادی منطقه غرب آسیا در خلال چهار دهه اخیر گواه آن است که با وجود تشدید فشارها بر علیه ایران، دامنه نفوذ سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی تهران در منطقه به نحو چشمگیری افزایش یافته است. با وجود مشکلات متعدد ناشی از تحریم ها، ایران توانسته است تا بخش اعظمی از نیازهای انرژی، برق، گاز، آب، محصولات کشاورزی و زیرساخت های افغانستان، عراق، سوریه و لبنان را تامین نماید. حضور احتمالی چین در بازارهای ایران، نقش بسزایی در توان اقتصادی تهران ایفا خواهد نمود، امری که زمینه قدرت و نفوذ اقتصادی جمهوری اسلامی را در منطقه فراهم خواهد ساخت.
در سوی دیگر ماجرا اما نگرانی آمریکا به حضور اقتصادی چین در غرب آسیا باز می گردد. آمریکا و متحدین غربی اش در طول هفت دهه اخیر، موفق شده اند تا بخش اعظمی از بازارهای اقتصادی، انرژی و تسلیحاتی منطقه را به کنترل گرفته و از طریق آن، نبض بخش اعظمی از بازارهای بین المللی را در دست گیرند. حضور اقتصادی چین در ایران و سرمایه گذاری گسترده در زیرساخت های کشورمان، نه تنها موجب تقویت اقتصادی ایران شده، بلکه دست آمریکا و متحدین اروپایی اش از بازار 85 میلیونی ایران را کوتاه خواهد کرد. در سوی دیگر ماجرا، تقویت مناسبات اقتصادی تهران با پکن، بسان پلی برای حضور جمهوری خلق چین در دیگر کشورهای منطقه قلمداد خواهد شد. همین مسئله موجب خواهد شد تا کشورهای ارتجاعی عرب با آگاهی از نقش بی بدیل اقتصادی چین در آینده جهان و جهت عقب نماندن از موقعیت ایران، بسوی تحکیم مناسبات با پکن گام برداشته و زمینه لازم برای حضور اقتصادی چین در کشورهای یاد شده فراهم آید، امری که بشکلی روز افزون به تضعیق منافع آمریکا در منطقه منجر خواهد شد.
نگرانی از احیای راه ابریشم
از طرح احیای جاده اقتصادی ابریشم از سوی چین به عنوان بزرگترین آمال و آرزوی حزب کمونیست حاکم بر چین نام برده می شود، طرح راه ابریشم نو یا طرح یک کمربند و یک جاده، یک طرح سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشور جهان و توسعه دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» است که توسط چین در سال ۲۰۱۳ ارائه شدهاست. پشتوانه ی این طرح قدرت صنعتی اقتصاد چین و توان سرمایهگذاری آن است. این طرح میتواند به همراه قدرت نظامی چین، به هژمونی این کشور در آسیای شرقی بینجامد و در نهایت با تفوق بر مسیرهای تجاری خشکی و آبی اوراسیا، چین را به سوی قدرت برتر در اقتصاد جهانی رهنمون کند. «کمربند اقتصادی راه ابریشم» در مسیر باستانی راه ابریشم چین را از طریق آسیای مرکزی، روسیه و خاورمیانه به اروپا متصل میکند. «راه ابریشم دریایی»، چین را از طریق دریا به جنوب شرق آسیا و آفریقا مرتبط میکند. آنچنان که مبرههن است، کمربند اقتصادی راه ابریشم از مسیر ایران به ترکیه و سپس اروپا متصل خواهد شد.
وضع قرارداد یاد شده و عملیاتی شدن آن، عملا به تحقق طرح عظیم یاد شده منجر خواهد شد. آمریکایی ها به کرات کوشیدند تا چین را متقاعد نمایند تا ایران از این طرح مستثنی سازد. در صورت عملیاتی شدن این طرح و سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری چین در ایران، عملا تهران به عنوان متحده بالفعل پکن در منطقه محسوب شده و طرح یاد شده نیز به تمام معنا جنبه ی عینیت بخود خواهد گرفت.
سرمایه گذاری بی اندازه چین در اقتصاد آفریقا و برقراری مناسبات گسترده پکن با قاره سیاه در طول سه دهه اخیر شاهد این مدعاست که حضور و نفوذ روز افزون اقتصادی چین در وهله ی اول به کاهش اهمیت اروپا و در نهایت کاهش قدرت اقتصادی آمریکا در جهان منحر خواهد شد. نمود بارز این مدعا را می توان در افت مبادلات جامعه جهانی با دلار مشاهده نمود. گسترش مناسبات تهران با پکن و تاکید طرفین مبنی بر استفاهد از پول های داخلی به جای دلار در مراودات اقتصادی، آغازگر مسیری است که به آهستگی به قدرت یکه تاز آمریکا در جهان خاتمه خواهد بخشید.
عرض اندام پیمان شانگهای در برابر ناتو
از پیمان اقتصادی عظیم شانگهای به عنوان بزرگترین رقیب اقتصادی جهان غرب نام برده می شود. چین و روسیه به عنوان دو عضو ارشد این پیمان در طول یک دهه اخیر به نحو چشمگیر بر میزان مراودات اقتصادی خویش افزوده و در پی تحکیم قدرت شرق در برابر غرب بر آمده اند. جمهوری اسلامی ایران نیز هم اکنون به عنوان عضو ناظر پیمان شانگهای در تلاش است تا هر چه زودتر عضویت خویش در این نهاد قدرتمند بین المللی را تثبیت نماید. وضع قرارداد یاد شده، عملا بسان چراغ سبز پکن به تهران برای حضور دائمی در پیمان شانگهای قلمداد می شود، امری که خشم آمریکا را در بر خواهد داشت. گسترش روزافزون مناسبات همه جانبه و بویژه امنیتی میان اعضای شانگهای را می توان مهمترین دغدغه امروز واشنگتن دانست.
نکته مهم دیگر اما به نیاز مفرط چین به تامین انرژی این کشور باز می گردد. رشد افسانه ای اقتصادی چین موجب شده تا این کشور روزانه بیش از ده میلیون بشکه نفت مصرف نماید. علاوه بر نفت، بخش اعظمی از انرژی چین را ذغال سنگ تشکیل می دهد که با تشدید فشارهای محیط زیستی، چین را به سمت استفاده بیشتر از نفت سوق خواهد داد. طرح مسئله خرید دائمی نفت از ایران به عنوان یکی از مفاد این قرارداد 25 ساله، نکته ی مهمی است که ضمن سرمایه گذاری گسترده چین در صنایع ایران و تضمین خرید نفت از تهران، ضمانت تامین بخش اعظمی از انرژی چین را تا دهه ها فراهم خواهد آورد.